من یه مشکل بزرگی دارم.. دلم تنگ میشه! خیلی زیاد!
من خیلی سخت آدمارو به زندگیم راه میدم حالا به هر نسبتی که باشه چه رابطه چه دوست و وقتی که یه اتفاقی می افته که باید اونارو از زندگیم محو کنم یا کمرنگ کنم خیلی سختمه
چون اگه به مرحله ای رسیده باشن که برام مهم باشن and I open up to them it mean so much to me and it means I give them a piece of my heart and no matter what happens I will always Love them and I'll be there for them and they matter to me..
و من دلتنگشون میشم خیلی خیلی زیاد
و الان دو نفر هستن که با تک تک سلولای بدنم دل تنگشونم
دوتاشون دوستام بودن
یکیشون بیشتر از دوست شد برام.. حس پیدا کردیم
دعوا شد
قهر شد
بلاک و ..
الان خیلی گذشته ولی دلتنگم و همش بهش فکر می کنم..
اون حسایی و در من بیدار کرد که نمی دونستم تو من هست
و خودم بودم باش
و دوسش داشتم
..
اون یکی دوستم بود
و هنوز هست و دوسش دارم
ولی از دستش ناراحت شدم
رو مخم رفت
از صمیمی ترین دوستام بود
برای من هنوزم هست
و می دونم اونم همینه حسش
it just takes a call from me
ولی من مغرور تر از این حرفام
and it wasn't the first time he fucks up
و می دونست این کارش رو مخم میره
but he is who he is
but right now I miss him
this summer
when I was with him
I had the time of my life
But now
we don't talk
and I fuckiing miss him
نمی دونم چرا it's always so fucking hard for me to move on
cause when I love someone
I really do..
دلنوشت...برچسب : نویسنده : avina7o بازدید : 136